اونم تو یه خونه ویلایی حیاطدار
بازم دیوارهای خونه که نقش جداسازی رو به خوبی انجام میدن
مرسی از درها که جلوی اندیشههای مردم کف خانه را گرفتهاند
و ممنونیم از خدا که یه پوشه به اسم تنهایی برامون ساخت
تا پناه ببریم بهش از حریم خصوصیهایی که نداریم
رفتم سمت قفس قناری پرید رو میله اونطرفی تا منو بهتر ببینه یکم سرشو کج کرد شروع کرد به خوندن اومد نزدیکتر باز پرید اونطرف برگشت دوباره همون کارا رو کرد منم ریتم صداشو گرفتم زدم زیر صوت بلبلی یاد دیو و دلبر افتادم که یکی صدام کرد آقا بیا ماشینت آمادس.. موقع برگشتن با خودم گفتم نکنه باید در قفسشو باز میکردم